دسته : روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل : word
حجم فایل : 60 KB
تعداد صفحات : 103
بازدیدها : 332
برچسبها : رشد قضاوت اخلاقي
مبلغ : 10000 تومان
خرید این فایلفهرست سر فصل مطالب
فصل اول مقدمه
فصل دوم پیشینه پژوهش
فصل سوم روش شناسی
فصل چهارم تجزیه و تحلیل نتایج
فصل پنجم تبیین فرضیه
منابع
-----------------------------
مقدمه
در عصری زندگی می کنیم که تنظیم روابط اجتماعی بر اساس اصول اخلاقی اهمیتی فوق العاده پیدا کرده است. زندگی، آسایش و حرمت شخصی هر یک از ما، بیش از پیش، در گرو آن قرار دارد که اصول اخلاقی تا چه حد به طور عمومی مورد رعایت قرار می گیرند. در بسیاری از عرصه های نوین کار و زندگی اگر انسان ها نخواهند به احکام اخلاقی وفادار بمانند هیچ نیرویی برای بازداری آنها از تجاوز به حقوق یکدیگر وجود ندارد. همبستگی جماعتی و قومی و قوام زندگی اجتماعی نیز ضعیف تر از آن است که افراد را به یکدیگر مرتبط سازد و انسان ها بیش از پیش به صورت افراد مجزا، مستقل و بی اعتنا نسبت به یکدیگر درآمده اند.
دولتهای ملی، به دنبال جهانی شدن اقتصاد و عروج نهادهای سیاسی بین المللی، قدرت و اعتبار خود را تا حد زیادی از دست داده اند؛ بحرانهای اقتصادی و سیاسی و انقراض باورهای سخت گیرانه سنتی تضعیف دستگاههای امنیتی را به همراه آورده است؛ و نهادهای گوناگون جامعه، محکوم به انشقاق و از هم پاشیدگی، توان نظارت بر اعمال اعضای خود را از دست داده اند. در نتیجه، حوزه هایی از زندگی اجتماعی که بر آنها هرج و مرج و اغتشاش حاکم است به طور مداوم در حال تکثیر و گسترش هستند. در این شرایط تنها اخلاق است که به علت موقعیت استعلایی خود می تواند، انسان ها را به جدی گرفتن مسئولیت خود در قبال یکدیگر فرا خواند.
اما امروزه آموزه های اخلاقی نیز در وضعیتی بحرانی قرار دارند. بنیادها، مراجع و تکیه گاههای سنتی احکام اخلاقی، تا حد معینی مشروعیت خود را از دست داده اند و هیچ گونه الگوی رفتاری معینی حداقل برای نسل جوان وجود ندارد.
بیان موضوع:
موضوع این پژوهش بررسی رشد قضاوت اخلاقی در دانشجویان دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) و همچنین مقایسه ای بین متولدین سالهای 63، 61، 60 و 59 است.
گروه نمونه از دانشکده علوم انسانی، دانشگاه بین المللی امام خمینی قزوین انتخاب شده است. تعداد افرادی که در این پژوهش شرکت داشتند 96 نفر بود که به چهار گروه 24 نفری تقسیم شدند.
تلاش این بررسی، تحقیق درباره نظریه روان شناسان شناختی به خصوص پیاژه و کهلبرگ است و در پی پاسخ به این سؤال است که آیا اخلاق تابع مراحل رشد عقلی است، به عبارتی دقیق تر آیا قضاوتهای اخلاقی همراه با افزایش توانش های شناختی و سن، رشد می یابد؟
هدف پژوهش:
مسأله تحول اخلاقی اجتماعی با فرایند اجتماعی شدن یا جامعه پذیری و همنوایی همبستگی زیادی دارد. جامعه پذیری و همنوایی دو زاویه دارد؛ یکی شیوه ها و الگوهایی است که متولیان جامعه برای درونی کردن یا آموزش دادن هنجارهای اقتصادی، عرفی، حقوقی، اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی به کار می گیرند.
دیگر این که این الگوها باید از سوی کسی آموخته شود و فرد بخصوصی باید با این الگوها خود را انطباق دهد و سازگار کند. در جامعه ما در آموزش عمومی و اختصاصی مقوله اجتماعی شدن، از هر دو زاویه نقص آشکاری وجود دارد. چنین آموزشی نیاز فردی جامعه است و برای فرهنگ پذیری لازم است.
اگر آموزش فرهنگ پذیری وارد یک فراسه عملی آموزشی شود، در حد بسیار وسیعی از تعارض ها کاسته شده و یک وفاق فرهنگی اجتماعی بر مبنای معیارهای عام و پذیرفته شده، به وجود می آید.
آموزش و پرورش به عنوان یکی از نهادهای اصلی اجتماعی، مهم ترین نهادی است که فرایند جامعه پذیری را میسر و تسهیل می کند و فرد را مهیای پذیرش نقش های محول و محقق خود می سازد. امیل دورکیم در این خصوص عقیده دارد که کنش اساسی آموزش و پرورش اتصال هنجارها و ارزش های اجتماعی است. بقای جامعه به تجانس و تشابهات لازم بین اعضای آن بستگی دارد و جامعه با انسجام و یگانگی اجتماعی شکل می گیرد و متکی بر احساسات و کار مشترک اعضای خود است. (کدیور، 1378)
با به دست آوردن یافته های عینی و پژوهشی و شناخت مقطع های مختلف تحولات اخلاقی-اجتماعی می توان مبتنی بر یافته ها راجع به برنامه های آموزشی، کتابهای درسی، شیوه های آموزشی و نوع آموزش پیشنهادهایی ارایه داد که این پیشنهادها مستقیماً در مراکز آموزشی به کار گرفته می شود.
از طرف دیگر رشد اخلاق به معنای روان شناختی و علمی با آنچه که به معنای عام آن مراد می شود، تفاوت دارد و این پژوهش می تواند این تفاوتها را روشن سازد. همچنین با تبیین روان شناختی اخلاقی و رشد آن می توانیم بازخورد اجتماع را نسبت به اخلاق تصحیح کرده و بستر آموزشی آن را تسهیل کنیم.
تحقیقات رست در زمینه تحول اخلاقی از جمله پژوهش های سرنوشت ساز به حساب می آید که به روش شناسی جدیدی در سنجش قضاوت های اخلاقی انجامید. رست و همفکران او ابتدا در پی دستیابی به روش عینی و قابل اعتمادتری برای سنجش قضاوت های اخلاقی بودند. روشی که در مقایسه با روش کهلبرگ وقت کمتری طلب کند و نمره گذاری آن نیز ساده تر باشد. رست و همکاران او آزمونی عینی برای اندازه گیری سطوح مختلف تحول اخلاقی ساختند وآن را آزمون تبیین مسایل نامگذاری کردند که شامل شش داستان است. این داستان ها، معماهای اخلاقی را مطرح می کند.
آزمودنی ها پس از خواندن هر داستان به سؤال کوتاهی در مورد واکنش قهرمان اصلی داستان پاسخ بلی یا خیر می دهند. سپس از آنها خواسته می شود که اهمیت هر یک از موارد 12 گانه ای را که در تصمیم گیری و حل مسأله مورد توجه قرار می گیرد از اصلاً تا بسیار زیاد درجه بندی کنند.
سرانجام آزمودنی ها باید چهار مورد از مهمترین موارد درجه بندی شده فوق را رتبه بندی نمایند. هر یک از این انتخاب ها نحوه استدلال آزمودنی ها را بیان می کند.
اگر سؤالی به عنوان اولویت فرد انتخاب شد، باید درجه اهمیت بالایی نیز داشته باشد، یا سؤالی که در درجه دوم اولویت قرار دارد، نباید هیچ سؤال دیگری در درجه اهمیت بالاتری از آن قرار داشته باشد، مگر اولین اولویت. اگر در میان پاسخ های آزمودنی در بیش از دو داستان ناهمخوانی وجود داشته باشد آن پرسشنامه از دور خارج می شود. یا در صورتی که آزمودنی به همه سؤال ها، جواب متوسط داده باشد، معلوم است که پرسشنامه را جدی نگرفته و باید حذف شود. اگر آزمودنی در دو داستان 9 مورد از 12 مورد آن را به طور یکسان جواب داده باشد. آن پرسشنامه نیز حذف خواهد شد. برای پاسخگویی به کلیه سؤالات این پرسشنامه باید به آزمودنی وقت کافی داده شود، ولی در مجموع، 40 دقیقه وقت برای پاسخگویی کفایت می کند.
...
خرید و دانلود آنی فایل